تفسیر اطیب البیان
هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ راجع بقبیله بنى نضیر از یهود که چون پیغمبر بمدینه هجرت فرمود آمدند با حضرت معاهده کردند که متعرّض آنها نباشد مشروط بر اینکه آنها هم با مشرکین و سایر کفّار هم دست نشوند تا در جنگ بدر و فتح مسلمین گفتند این همان است که بما خبر دادهاند ولى چون جنگ احد پیش آمد و مسلمین فرار کردند اینها جرأت پیدا کردند و با سایر قبائل یهود هم دست شدند و جماعتى را فرستادند و با ابو سفیان و مشرکین قریش عهد و میثاق بستند بر مقاتله پیغمبر و دو نفر از مسلمین را کشتند حضرت تشریف برد مطالبه دیه آنها را بکند اینها قصد کردند که از بام قصر خود سنگ رها کنند بر سر آن حضرت، حضرت تشریف برد مدینه و لشکرى فرستاد بر آنها اینها درهاى قصرهاى خود را بستند که مسلمین وارد نشوند حضرت امر فرمود نخلهاى آنها و مزارع آنها را بسوزانند اینها بالحاح و التجاء در آمدند و رعبى در قلب آنها پیدا شد حضرت از قتل آنها صرف نظر نمود مشروط بر اینکه از حجاز خارج شوند و بطرف شام بروند قبول کردند و وسائل مسافرت آنها را حضرت فراهم کرد و آنها رفتند جز جماعتى از آنها که بعض نقاط قصرها را خراب کردند و فرار کردند و بیهود خیبر ملحق شدند و شرح این قضایا مفصّل است، لذا خدا میفرماید او است خدایى که بیرون کرد کسانى که از اهل کتاب کافر بودند که بنى نضیر باشند. أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج12، ص: 46
تفسیرنمونه:
(بعد از بیان این مقدمه(آیه اول) به داستان رانده شدن یهود بنى نضیر از مدینه پرداخته مىفرماید:" خداوند کسى است که کافران اهل کتاب را در اولین اجتماع و برخورد با مسلمانان از خانههایشان بیرون کرد... و از آنجا که این نخستین اجتماع در نوع خود بود در قرآن به عنوان" لاول الحشر" نامیده شده، و این خود اشاره لطیفى است به برخوردهاى آینده با یهود" بنى نضیر" و یهود" خیبر" و مانند آنها... سپس مىافزاید: شما هرگز گمان نمىکردید که آنها از این دیار خارج شوند و آنها نیز گمان داشتند که دژهاى محکمشان از شکست آنها و عذاب الهى مانع مىشود" (ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّه)ِ آنها چنان مغرور و از خود راضى بودند که تکیهگاهشان دژهاى نیرومند و قدرت ظاهریشان بود، این تعبیر آیه نشان مىدهد که یهود بنى نضیر در مدینه از امکانات وسیع و تجهیزات فراوانى بهرهمند بودند، به گونهاى که نه خودشان باور مىکردند به این آسانى مغلوب شوند و نه دیگران، ولى از آنجا که خدا مىخواست به همه روشن سازد که چیزى در برابر اراده او قدرت مقاومت ندارد حتى بدون آنکه جنگى رخ دهد آنها را از آن سرزمین بیرون راند! لذا در ادامه آیه مىفرماید:" اما خداوند از آنجا که گمان نمىکردند به سراغشان آمد، و در قلبشان وحشت و ترس افکند، به گونهاى که خانههاى خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران مىکردند" (فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ ).
آرى خدا این لشکر نامرئى، یعنى لشکر ترس را که در بسیارى از جنگها به یارى مؤمنان مىفرستاد بر قلب آنها چیره کرد، و مجال هر گونه حرکت و مقابله را از آنها سلب نمود، آنها خود را براى مقابله با لشکر برون آماده کرده بودند، بیخبر از آنکه خداوند لشکرى از درون به سراغشان مىفرستد، و چنان آنها را در تنگنا قرار مىدهد که خودشان با دشمن براى تخریب خانههایشان همکارى کنند .
درست است که کشته شدن رئیس آنها" کعب بن اشرف" قبل از این ماجرا وحشتى بر دل آنها افکنده بود، ولى مسلما منظور از آیه این نیست آن چنان که بعضى از مفسران گمان کردهاند- بلکه این یک نوع امداد الهى بوده که بارها در جنگهاى اسلامى به یارى مسلمین مىشتافت.
جالب اینکه مسلمانان از بیرون، دژهاى آنها را ویران مىکردند که به داخل آن راه یابند، و یهود از درون ویران مىکردند تا به صورت سالم به دست مسلمانان نیفتد، و نتیجه این همکارى ویران شدن استحکامات آنها بود! در مورد این آیه تفسیرهاى دیگرى نیز گفته شده، از جمله اینکه: یهود از داخل، دیواره دژها را ویران مىکردند تا فرار کنند و مسلمانان از بیرون تا به آنها دست یابند (ولى این احتمال بعید است ).
و نیز گفته شده که این آیه معنى کنایى دارد مثل اینکه مىگوئیم فلان کس خانه و زندگیش را با دست خودش ویران کرد، یعنى بر اثر نادانیها و لجاجتها سبب بر باد دادن زندگى خود شد .
یا اینکه منظور یهود از تخریب بعضى از خانهها این بود که دهانه کوچههاى داخل قلعه را ببندند تا مانع پیشروى مسلمانان شوند و در آینده نیز نتوانند در آن سکنى گزینند. .
یا اینکه قسمتى از خانههاى داخل دژ را خراب کردند تا در صورت کشیده شدن میدان نبرد به داخل دژ جاى کافى براى جنگیدن داشته باشند. یا اینکه در بناى بعضى از خانهها مصالح گرانقیمتى وجود داشت آنها را تخریب کردند تا آنچه قابل حمل بود ببرند، ولى تفسیر اول از همه مناسبتر است .
در پایان آیه به عنوان یک نتیجهگیرى کلى مىفرماید:" پس عبرت بگیرید اى صاحبان چشم"! (فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار)ِ .تفسیر نمونه، ج23، ص488-491
تفسیرالمیزان
معناى آیه این است که: خداى تعالى همان کسى است که یهودیان بنى النضیر را براى اولین بار از جزیرة العرب از خانه و زندگیشان بیرون کرد .
[معناى اینکه فرمود:" یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ "]
آن گاه به اهمیت این جریان اشاره نموده، مىفرماید:" ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا" یعنى:
هیچ احتمال نمىدادید که دست از وطن خود کشیده بیرون روند، چون شما از این قبیله قوت و شدت و نیرومندى سابقه داشتید." وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ" خود آنها هم هرگز چنین احتمالى نمىدادند، آنها پیش خود فکر مىکردند قلعههاى محکمشان نمىگذارد خدا آسیبشان برساند، و مادام که در آن قلعهها متحصن هستند، مسلمانان بر آنان غلبه نمىیابند. در این آیه با اینکه مىتوانست بفرماید" مانعتهم حصونهم من المسلمین" فرمود" من اللَّه" و این بدان جهت است که در آیه قبلى اخراج آنان را به خدا نسبت داده بود. و همچنین در ذیل آیه، القاى رعب در دلهاى آنان را به خدا نسبت داد. از لحن این آیه استفاده مىشود که بنى النضیر چندین قلعه داشتند، نه یکى، چون فرموده" حصونهم ".
آن گاه به فساد پندار آنان، و خبط و اشتباهشان پرداخته، مىفرماید:" فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا" خداى تعالى از جایى و از درى به سراغشان آمد که هیچ خیال نمىکردند .
و منظور از" آمدن خدا" نفوذ اراده او در میان آنان است، اما نه از راهى که آنان گمان مىکردند- که همان دژها و درها است- بلکه از طریق باطنشان که همان راههاى قلبیشان است، لذا مىفرماید:" وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ". و کلمه" رعب" به معناى خوفى است که دل را پر کند،" یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ"، خانههایشان را به دست خود ویران مىکردند که به دست مسلمانان نیفتد. و این از قوت سیطرهاى بود که خداى تعالى بر آنان داشت، براى اینکه خانمانشان را به دست خود آنان و به دست مؤمنان ویران کرد. و اینکه فرمود:" و به دست مؤمنان" بدین جهت است که خدا به مؤمنان دستور داده، و آنان را به امتثال دستور و به کرسى نشاندن ارادهاش موفق فرموده بود." فَاعْتَبِرُوا" پس پند بگیرید اى صاحبان بصیرت، چون مىبینید که خداى تعالى یهودیان را به خاطر دشمنیشان با خدا و رسول چگونه در بدر کرد بعضى از مفسرین «1» گفتهاند: خود یهودیان خانههایشان را خراب کردند، تا بهتر بتوانند فرار کنند، و مؤمنین خانههاى ایشان را خراب کردند تا به آنان برسند .
بعضى «2» دیگر گفتهاند: منظور از تخریب خانهها اختلال نظام زندگى است. یهودیان به خاطر نقض عهد، خانههاى خود را خراب کردند. و منظور از خراب کردن آن به دست مؤمنین، این است که مؤمنین مامور شدند با ایشان قتال کنند .
ولى هیچ یک از این دو قول به نظر درست نمىرسد، زیرا ظاهر جمله" یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ ..." این است که بیان باشد براى جمله" فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا" و معلوم مىشود که تخریب بیوت اثر نقض عهد است، و بعد از آن واقع شده است، و وجه اول مىخواست بگوید: تخریب خانهها به نقشه خود یهود بود، نه نقشه الهى. و وجه دوم مىخواست بگوید: تخریب خانهها عین نقض عهد است، نه اینکه به راستى خانهها را خراب کرده باشند. ترجمه المیزان، ج19، ص:349-351